هنر مجسمهسازی با ورود به دوران معاصر دارای تحولی بنیادین گشت. شیء ساخته شده با الهام از حاضرآمادههای مارسل دوشان و فعالیتهای هنرمندان مفهومی از ابژه هنری فاصله گرفت و به سوژهای برای اندیشه و تعمق بدل گشت. مجسمههای بیتا فیاضی چنین رویکردی به هنر و دستاورد هنری دارد.
فیاضی از جمله هنرمندان جوان و فعال عرصه مجسمهسازی ایرانی است که به مفاهیم مرگ، تنهایی، زندگی و شادی در آثارش میپردازد و تلاش میکند در آشناییزدایی شکل گرفته به واسطه شیء هنری، مفاهیم از پیش معنا شده در ذهن مخاطب را به بستری برای اندیشهورزی و کشف لایههای جدید و عمیق تبدیل کند.
مجسمه پیشرو با عنوان «دلقک» با همین نگرش ساخته شده است. هرچند در نگاه نخست به واسطه رنگهای شاد و فرم کلاه، نام دلقک در ذهن تداعی میشود، اما نوع پرداخت به جزییات در کنار جانمایی بر پایه بلند قرمز رنگ، دلقک را در ذهن مخاطب، از امر آشنا جدا کرده و به مفهومیابی جدیدی وا میدارد. با دقیق شدن در جزییات عدم وجود صورت و یا داشتن سه پا و نبود دست، اثر را به چیزی ناشنا و عجیب تبدیل میکند. دلقک که تا پیش از این موجودی خندهآور و مضحک بود به چیزی ترسآور و دلهرهبرانگیز بدل میشود و از همینجاست که زبان گروتسکوار فیاضی به چشم میخورد. در دنیای معاصر امروز که به واسطه انواع رسانهها مخاطب مدام به سمت و سویی خاص و از پیش تعیین شده هدایت میشود کجاست آن تلخکی که لب به بازگویی حقایق پنهان و به عقبرانده شده باز کند. اگر در دنیای دیروز شاهان، حاکمان قطعی عالم بودند، امروز رسانهها جای آنها را گرفتهاند؛ پس زبان مقابله نیز باید به رسانه تغییر کند. شاید مجسمهای بافتهشده از نخهای رنگارنگ که به صورتی آرام، نرم و منفعل در گوشهای نشسته، بتواند از جنس همان بافتههای تصویری باشد که انسانهای عادی توان رویارویی با آن را ندارند.