مجسمههای پاپیهماشه فرشید مثقالی به واسطه تکنیک، استفاده از ارجاعات فرهنگی به عناصر ایرانی و بهکارگیری رنگهای شاد و خالص پاپگونه، همواره از اقبالی خوش در میان مجموعه آثار این هنرمند برخوردار بودهاند. نوع نگاه و ترکیببندی این آثار از نوعی روایت طنزپردازانه و ساده و صمیمی برخوردار است که درک و فهم اثر را برای تمامی مخاطبان ممکنپذیر میسازد. سالها دستورزی هنرمندانه در هنر گرافیک، تصویرسازی و نقاشی سبب شده بیانگری فرمالیستی اثر به نحوی صورت پذیرد که برای هر مخاطبی جذاب و تماشایی جلوه کند. مثقالی در ساخت این مجموعه مجسمهها دلبستگی خود را به فرهنگ تصویری ایرانی در دو بخش نمایش میدهد: یکی در بهکارگیری تکنیک کمترمتعارف پاپیهماشه در ساخت مجسمه، که در هنر دوران درخشان صفوی تا قاجار برای مجلدسازی کتاب و قلمدان استفاده میشد و دیگری در فرم تصویری که بیش از آنکه سه بعدنما باشد وجهی دوبعدی دارد که در فضا حرکت میکند و حجمهای ظریف و نازکی از انسانها، حیوانات و طبیعت را شکل میبخشد و از این لحاظ نیز وابسته به نگاه خاص وادی شرقی به عالم و پرهیز آن از سه بعدنمایی است. در عین حال مجسمهها صرفاً تقلیدوارههایی از هنر شرقی نیستند و فاقد آن رنگولعابهای ظریف ادوار پیشین هستند و با رنگهای شاد و سرزنده سطوح را میپوشانند. بدین لحاظ میتوان خوانشی از پاپآرت نیز برای این مجسمهها در نظر گرفت که اثر را وارد زمینهای نو و در عین حال شخصی از نگرش و بازخوانی هنرمند میکنند و دانش او از بنمایههای هنر مدرنیستی را نمایش میدهند. در اثر پیشرو مرد سوار بر اسبی نمایش داده شده که پرندهای بر پشت زین آن نشسته است. نوع رنگگذاری و سطحبندی سطوح رنگین به نحوی است که اثر را از دو وجه متمایز برخوردار کرده است؛ بخش روبهرو مردی را نمایش میدهد که انگشت سبابه خود را به حالت تعجب بالا آورده و هنرمند به واسطه رنگ قرمز بر آن تأکیدی مضاعف کرده است؛ و وجه پشتی اثر که بر خلاف عرف مجسمهسازی، پیکره مرد را از پشت تصویر نکرده بلکه به واسطه اشکال هندسی و انتزاعی تعریفی نو و آبستره از انسان و پرنده را ارائه میدهد. این نگاه ساختارشکنانه در پرداخت بدن سوار، زین اسب و بدن پرنده نیز دیده میشود و سبب شده تنوع فرمها در بخشهای مختلف اثر دوچندان شود. مرد سوار بر اسب در حالی که انگشت حیرت بر دهان گزیده، در هنر نگارگری ایرانی بیش از همه یادآور پیکر خسرو است که شیرین را در حال آبتنی میبیند و دل به او میبازد. مثقالی با حذف پیکره شیرین و تغییر بستر بیانگری اثر از نقاشی به مجسمه، امکان برساخت جدیدی از این اسطوره عاشق را فراهم کرده که با آنکه پرنده بخت و اقبال بر پشت آن نشسته، میتواند توسط هر مخاطبی با هر زمینه فرهنگی دیده و فهمیده شود.