حسین خسروجردی هنرمندی چندرسانهای است که هنرش را نمیتوان به شاخه خاصی محدود کرد. نقاشیهای دیجیتال او با محوریت مومیایی، از شناختهشدهترین آثار این هنرمند است که در دهه هفتاد و هشتاد شمسی بدانها پرداخته و تا به امروز نیز گهگاه به آن باز میگردد. توجه به تحولات اجتماعی و تجربیات زیسته از خصوصیات بارز تمامی ادوار کاری خسروجردی است که در کنار تکرار مضامینی چون انسانهای مومیاییشده، بار مفهومی ویژهای مییابد. به همین دلیل شناخت و تفسیر هنر او همواره نیازمند تأویلهای نشانهشناسانه است. بدنهای مومیاییشده در اثر حاضر، به عنوان نماد، به چیزی ماسوای خود دلالت میکنند و در تلفیق با دیگر ارجاعات فرهنگی، تاریخی و اسطورهای معنایی نو و تازه مییابند که جز در بستر تجربیات معاصر بشری قابل فهم نیست. در اثر پیشرو پنج پیکر مومیایی بر زمینهای از بافتهای سرخ، اکر، آبی و سبز تصویر شدهاند. نوع ایستادن پیکرهها در راست و چپ اثر به نحوی است که چشم را به دیدن تابلوهای میانه فرامیخواند و این خوانش به واسطه تنوع در بافت زمینه پنج لتی، با تأمل بر هر بخش همراه میشود. در غالب آثار خسروجردی مومیایی کردن بدنهای انسانی به قصد حذف هویت صورت میپذیرد؛ لباس، رنگ پوست و جنسیت در زیر نوارهای پیچان بر بدن پیکرها پنهان میشود و آنچه باقی میماند مفهوم انسان در اصیلترین بیان خود است. در این اثر پنج پیکره بدنهای واقعنمای انسانی دارند اما سرها با تصاویری شماتیک جایگزین شده که هر کدام به عصری از دوران تمدن بشر اشاره دارند. این اشاره به واسطه خطنوشتههای بافتگونه در متن هر لت تشدید میشود و گویی مخاطب را با پنج بخش از مهمترین گفتمانهای تمدن انسانی مواجه میکند. تمدن ایران باستان، تمدن غربی، تمدن شرق دور، تمدن اسلامی و تمدن هندی امکان گفتوگو مییابند و تأثیر و تأثر آنها بر یکدیگر گویای پیامی است که نقاش به واسطه همنشینی عناصر بصری خط، رنگ و فرم قصد بیان آن را دارد. گفتگوی تمدنها امکانپذیر و ضروری است و در بستر این گفتمان، اثری از غلبه و برتری وجود ندارد. آنچه حضور خود را بیش از پیش نمایان میسازد اصالت انسانی است که باید برای حفظ و نگهداری آن تلاشی مضاعف نمود و به دور از هرگونه نگاه متعصب دستاوردهای انسانی را ارج نهاد.