مجتبی تاجیک را میتوان نقاش اشیاء ظاهراً بیجانی دانست که به نمایندگی از انسانها بر سطح بوم نقش میبندند. وی فعالیت خود را با عکاسی آغاز کرد، پس از آن تاجیک طی دوران فعالیت هنریاش با مجموعهنقاشیهای جعبهها، بیلبوردها، کفشها، صندوقهای امانات و… شناخته شد. اشیاء برای او حکم انسانها را دارند و با تصویر کردنشان بر بوم نقاشی به جزییاتی میپردازد که از دید بسیاری پنهان مانده است. اشیاء به واسطه ارتباط مفهومی با زیست بشری جدا از مفهوم شیئیت به عنوان نمادی از انسان در این نقاشی ظاهر میشوند.
او اشیاء را به شیوه واقعگرایانه ترسیم میکند و با حفظ بار نوستالژیک تصویر آن را با لحظه حال پیوند میزند. جدا کردن اشیاء از زمینهشان و قرار دادن آنها در موقعیت تازهای بر سطح بوم کنشی نمادگرایانه است که اشیاء را از موقعیت و کاربرد روزمرهشان جدا کرده و شخصیتی به آنها میبخشد. تکنیک در آثار او نقش مهمی ایفا میکند و بر تأثیرگذاری آنها میافزاید.
در اثر حاضر دو صندلی که با رشتهای به هم وصل شده و از بالای کادر آویزان هستند، به عنوان سوژه اصلی اثر در مرکز تابلو خودنمایی میکنند. زمینه کار ابتدا با رنگ نارنجی و سپس سیاه پوشانده شده و همین کار باعث شده لکهرنگهای نارنجی در اطراف کادر و جلوه آن از پشت لایههای نازکتر رنگ سیاه در زمینه به فضای اثر گرما ببخشد و علاوه بر آن در ارتباط با رنگ صندلیها و ایجاد گردش چشم بر پویایی اثر بیفزاید. استفاده از تونالیتههای زرد و نارنجی درخشان در صندلیها بر فضای تیره و تار زمینه کنتراست زیادی ایجاد کرده و بر درخشندگی آنها تأکید میورزد. گویی مانند یک صحنه تئاتر بر هنرپیشههای اصلی نوری تابانده شده و تمام توجه و تمرکز مخاطب را به آن سوق میدهد. این دو صندلی میتوانند نمادی از دو انسان باشند که دست سرنوشت آنها را به هم گره زده، یا در این لحظه و در این مکان مشخص آنها را درکنار هم در تنگنایی در انداخته، در حالیکه راه گریزی از آن ندارند. فرم صندلی به واسطه نزدیکی به فیگور انسان بیش از بقیه اشیاء بر حضور انسانی در این اثر تأکید میکند و شخصیتی جاندار را به ذهن متبادر میسازد. اینجاست که راه خیالپردازی و داستانسرایی بر مخاطب گشوده میشود و میتواند از دیدن تصویر یک شیء بیجان به دنیای نوستالژیک آدمهای جاندار سفر کند و نقش خود را در مواجهه با آن بیابد.