منیر شاهرودی فرمانفرماییان به همان اندازه که در میان موج نوسنتگرایی هنرمندان مدرنیست دهه ۱۳۴۰ ایران چهرهای مطرح و مهم است، به شکل منحصربهفردی نیز از همه آنان متمایز است. او بدون شک هندسهگراترین هنرمند معاصر ایران است که آثارش در یک دوره طولانی بیش از نیم قرن، پیوسته در مرز میان اشکال منظم و ریتمیک هنرهای سنتی از یک سو و رویکردهای انتزاعی مدرنیستی از سوی دیگر سیر نموده است.هنر او در نگاه نخست بر دو رکن اساسی استوار است؛ نقوش تزیینی و ماده آیینه. کاملاً واضح است که وی هر دو رکن را از هنرهای سنتی و یا صنایع مستظرفه ایرانی برگرفته و به شدت وامدار هنر آیینهکاری است. اما نگاهی عمیقتر مبین این حقیقت است که جوهر درونی هنر وی نه تزیینات و نه آیینه، بلکه در اصل «هندسه» است. منیر فرمانفرماییان، به شهادت آثارش، عمیقاً شیفته هندسه و نظم و حکمت بیبدیل آن است. برای وی «آیینه»، نه یک جنسیت تازه در هنر به شمار میآید و نه یک هویت نوین واجد ارزشهای مفهومی، بلکه تنها بستر ملموس و تجربه شدهای است برای تحقق یک نظام هندسی. شاید بتوان گفت او حتماً قادر بود با هر موادی، به غیر از آیینه، کار کند، لیکن هرگز نمیتوان وی را به طور جدی به دور از ساختارهای هندسی تصور کرد. حتی هنگامی که در مقام یک هنرمند از آثارش صحبت میکند، بیش از کیفیات ظاهری و یا مفهومی آیینه، به پیچیدگیهای هندسی ساختارهای ریاضی در کارش اشاره دارد: «هندسه مرا به زادگاهم بازگرداند – مربع، مثلث و دایره – به مشاهدات کودکی من از تجربه حضور در میان زیبایی برآمده از این مرز و بوم. همه چیز برایم معنای تازهای یافت – مکعب، استوانه و منشور» .با این اندیشه منیر آیینه را از پسزمینه سنت و مکانهای سنتی برگرفته و آن را با خرد ریاضی و حکمت استعاری درمیآمیزد تا بدینترتیب آثار بیشماری را در تقاطع دو رویکرد همزمان یعنی هنر پاپ و هنر مفهومی خلق نماید. بسیاری از طرحهای او برآنند تا راهحلهای یک مسئله هندسی یا به تعبیر دیگر لذت حل معما را به نمایش بگذارند. به عنوان مثال راه حل هندسی برای رسیدن از یک چهارضلعی به دهضلعی و یا نحوه تقسیمبندی سهگانه یک هشتضلعی و تجزیه آن به تعدادی مثلث. به نظر میرسد لذت زیباییشناسی در این آثار با لذت حل مسئله درآمیخته است. البته واضح است که راه حل او مطلقاً ابداعی است و با آنچه که در هندسه کاربندیها و گرهچینیها در معماری ایرانی اسلامی رایج بوده، متفاوت است. تمامی فرمها و ترکیبهای هندسی در آثار وی، در نهایت ناظر بر نظم مطلق بوده و به تقارن میرسند تا تلویحاً به اسرار حکمت و نظم در کل هستی اشاره کنند.آیینهکاری به همان اندازه که این هنرمند پیشروی هنر ایران را به گذشتهاش مرتبط میسازد، جلوه معاصری نیز به هنر وی میبخشد. اجزاء ریز هندسی در آثار هنرمند باعث شکست تصویر در آیینه شده و نتیجتاً شکل مخدوششدهای از دنیای خارج را نشان میدهد. در مرکز این دنیا بیننده اثر قرار دارد که تصویر شکسته و خورد شده خود را در تابلو مشاهده میکند. از ماحصل یک عمر تلاش هنری منیر فرمانفرماییان، پیداست که او نه به تفکر آکادمیک چندان تعلق خاطری داشته و نه در پی تحقق آوانگارد در هنرش بوده است. او در این تلاش پرشور، نه از بابت برچسب دکوراتیو بودن آثارش هراسی داشته و نه هرگز به رسالتی روشنفکرانه با آرمانگرایی سیاسی و اجتماعی میاندیشیده است. در عین حال در همه تکاپوی هنری خود هرگز به یک پایگاه سبکشناختی مشخص پایبند نبوده و هیچگاه به چیزی شبیه یک بیانیه هنری نزدیک نشده است. با این حال به خاطر رهیافتهای هنری ارزشمند خود، بیشک الهامبخش هنرمندان زیادی از نسل بعدی شده است. هنر او همان قدر که مبتنی بر گفتمان مدرنیستی است، در امتداد جریانهای پستمدرن، همانند هنر مفهومی، پاپ و مینیمال نیز قابل شناسایی است. در تاریخ هنر مدرن ایران، منیر فرمانفرماییان هنرمند برجستهای است که در هر اثر هنریاش به شکل محسوسی میراث متعالی هنر و معماری ایرانی اسلامی را ستایش میکند، اما او اکنون خود بخشی از این میراث تاریخی شده و بویژه در مقام یک زن جایگاه شایستهای را برای خود رقم زده است.