مجسمههای رضا لواسانی، ترجمان اشعار غنی فارسی به زبان بصری است. او که دلباخته شاعرانی چون مولانا و حافظ است، در پروسه خلق هنری همواره تلاش میکند تصویر را از دل غزل بیرون کشیده و حق هنر را ادا کند. تکنیک اجرایی او نیز برای آفرینش حجمهایی مانند اثر پیشرو «پاپیه ماشه» است؛ روشی که در هنر سنتی ایران برای ساخت قلمدانهای زیبا استفاده میشد و هنر گل و مرغ را بر پیکر خمیری خود جاودانه میکرد، اما در گذر تاریخ به دست فراموشی سپرده شد. لواسانی به خوبی توانسته این تکنیک منسوخ شده را جانی دوباره بخشد و در تطبیق با دنیای جدید، فرم تازهای از قابلیتهای آن را ارایه دهد که جذاب، حیرت انگیز و استادانه است.
در طراحی احجام نیز هنرمند به خوبی بر اسلوب هنر دوران گذشته وفادار مانده؛ حذف زوائد، بازنمایی ساده، استفاده از بافت، نگاه گرافیکی و کمینهگرا که با چاشنی تزیینگرایی و توجه به جزییات آمیخته شده، ویژگی اغلب آثار حجمی لواسانی را تشکیل میدهد.
حجم پیشرو با عنوان «شیران علَم»، فرم ساده شده شیری را نشان میدهد که در حال جهش و معلق در فضا مجسم شده است. نام اثر یادآور علامت شیر و خورشید به عنوان نمادی از خدای میترا بر روی پرچم دورانهای کهن سرزمین مادری است، اما در این اثر مضمونی که هنرمند را ترغیب به آفرینش کرده بسیار پر رمز و رازتر از بازنمایی یک نماد کهن است. در حقیقت این اثر آبشخور یکی از تمثیلسازیهای مولانا در مثنوی است، آنجا که میگوید:
ما همه شیران، ولی شیر عَلَم حملهشان از باد باشد دم به دم
حملهشان پیداست و ناپیداست باد آنک ناپیداست هرگز کم مباد
باد ما و بود ما از داد تست هستی ما جمله از ایجاد تست
مولانا انسانها را به شیرانی تشبیه میکند که بر روی پرچم نقش میزنند و آن شیرانِ منقوش هر لحظه با وزش باد به جهش و اهتزاز در میآیند. در اینجا ارتباطی میان نقش شیر و باد شکل میگیرد. منظور از شیر جسم مادی بشر است و منظور از باد که سبب حرکت شیر میشود، روح است؛ روحی که ناپیداست اما محرّک جسم است و حرکت. بدین ترتیب شیر عَلَم و باد تمثیلی است برای ظهور کثرت و خفاء وحدت. فرد ظاهربین تنها به دیدن و ادراک ظواهر بسنده میکند، اما سالک حقیقی در هر حرکتی، مؤثرِ حقیقی را میبیند که جهان را به جنبش وامیدارد. لواسانی با تعلیق شیر در حال جهش تلاش کرده به مفهوم باد شکلی بصری دهد و بدین طریق مخاطب را به جستوجوی مفاهیم نهفته در اثر ترغیب کند.