اتمسفر زیباییشناسانه در آثار سیامک عزمی به واسطه سوژههایی از زمانه حاضر ساخته و پرداخته میشوند. عروسکهای مختلف در حجمی انبوه و در عین حال منظم، فضایی را شکل میدهند که حسی از تنگنا، درهم فشردگی و گرفتار شدن را در ذهن ایجاد میکند. از سویی خوش رنگ و لعاب بودن این چینش بههم فشرده، یادآور حسی از شادی و بازی کودکانه است که به واسطه استفاده متنوع از انواع فرمهای انسانی، حیوانی و تجریدی ذهن را درگیر جزییات بسیار میکند. گویی بیننده وارد بازیای میشود که با وجود آشنایی بازیگران آن – عروسکها – از قواعد آن بیاطلاع است.
عزمی در مورد این آثار میگوید: «مجموعه عروسکها از دو دیدگاه بررسی میشود؛ یکی از نگاه عقل جزئی و دیگری عقل کلی. نگاه عقل جزئی به طور معمول مرتبط به کثرت است، به عالم تزاحم و تکاثر. ولی وقتی روحمان ارتفاع میگیرد و با نگاه عقل کلی به پدیدهها نگاه میکنیم، به نظر میرسد همه چیز سرجای خودش است و آن چیزی که تا پیش از این برای ما جنگ بوده، صلح کامل است. از نگاه عقل جزئی مجموعه عروسکها به کثرتگرایی دنیای معاصر اشاره دارد؛ به استحاله بشر به یک شیء و بازیچه. تا جایی که حتی مقوله خوشبختی هم به یک بازی برای بشر معاصر تبدیل شده است. در واقع اشاره به این مفهوم است که ما مثل عروسکهایی بازیچه دست کسانی شدهایم. ولی از نگاه عقل کلی، وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت را نمایش میدهد»[۱].
در تابلوی پیشرو و در میان انبوه عروسکها، پیکره انسانی دیده میشود که گویی به مهمانی عروسکها فراخوانده شده و در حال چای نوشیدن است. در این صحنه تئاتری، حالت سرخوش عروسکها در کنار شخص نقابزده حاضر در صحنه و در فضای نیمهتاریک شبی که ماه کامل در آن میدرخشد، حسی از ترسهای کودکانه و دلهرهآور را در ذهن ایجاد میکند که نوستالژیک و در عین حال آشناست. حضور تُنگ ماهی در میان چنین چیدمانی «نمادی از قلب انسانی است»[۲] که در میان انبوه ابژههای خودساخته، زنده اما به تَنگ آمده است.
[۱] . روایت عروسکها از تهران تا لندن، خبرگزاری مهر، ۳۰ اردیبهشت ۹۸
[۲] . همانجا.