اثر پیش رو با عنوان «اردوگاه همایونی»، نمونه شاخصی از یکی از شناختهشدهترین دورههای هنری معروف به کمالالملک است که در سال ۱۲۹۹ق آفریده شده است. این اثر که در آستانه چهل سالگی استاد پرداخته شده، به خوبی بیانگر ویژگیهای رفتاری وی در مواجه با موضوع طبیعت و منظرهسازی است؛ آن هم در سنی که پختگی قلم و درک تصویری او نسبت به آثار دورههای قبل، نمود بیشتری یافته است. علاوه بر اینکه چهرهسازیهای کمالالملک جایگاه شناختهشده و تأثیرگذاری در هنر ایران دارند، منظرهپردازیهای وی نیز تا سالها الگوی نسل جدید طبیعتسازان ایرانی قرار گرفته به طوری که این اسلوب توسط شاگران وی که در مدرسه صنایع مستظرفه تعلیم دیدهاند نیز به طور پیگیرانهای به کار گرفته شده است.منظرهسازیهای کمالالملک همچون اثر پیش رو، مبین طبیعت چند رنگ ایران و اقلیم متلون این سرزمین است. در طبیعتسازیهای او، بر خلاف چهرهسازیهایش، تمایل چندانی به پرداخت دقیق جزییات، محوکاریهای فنی و فضاسازیهای کلاسیکی که در نقاشی باروک غربی وجود دارد، دیده نمیشود. این طبیعت به سان اثر حاضر، سیال است و سهل و ممتنع مینماید؛ رنگها در آن با متانتی نقاشانه و حوصلهای غریب به نمایش درآمده و بر سطح بوم چیده شدهاند. صحنه تابلو، اردوگاه همایونی را نشان میدهد، در دشت فراخی که مشرف بر دامنه کوهی بلند قامت و سترگ است. فضای تصویری، آکنده از حس ناشی از درک اقلیم بومی این سرزمین و آب و خاکی آشناست. به همین جهت هر نوع تداعی ساختاری و مضمونی با طبیعتسازیهای غربی از نظر دور میشود. ترکیببندی اثر با رودخانهای که از میانه منظره میگذرد، ردیف درختانی که در سمت چپ تمرکز دارند و چادرهای پراکندهای که پایانشان معلوم نیست و سخت به شمارش میآیند، تکمیل شده است. به احتمال زیاد شاه در چادری که در پیشانی اثر به نمایش درآمده و اندکی با باقی چادرها تفاوت دارد، آرمیده است.آرامشی که در این منظره حکمفرماست، حاکی از آن است که هنگامه تاخت و تاز به سر آمده و ساز و برگ پیاده نظام به کناری نهاده شده است. نمونههای مشابهی از این نوع منظرهسازی در آثار دیگری از کمالالملک چون «منظره سرخه حصار و عمارت ناصریه» (۱۳۰۳ ق)، «اردوی دولتی» (۱۲۹۹ ق) و یا «اردوگاه در کنار رودخانه» (۱۳۰۰ ق) که اکنون در موزه مجلس شورای اسلامی نگهداری میشوند، دیده میشود.پیش از کمالالملک و همزمان با وی نیز نقاشانی بودند که تمایل به نمایش کیفیتهای طبیعی در نقاشی و از جمله در منظره داشتند، اما به دلیل عدم آموزشهای لازم و ناآگاهی از روشهای فنی ضروری برای چنین اجراهایی و فقدان سابقه لازم در نقاشی ایرانی، غالباً مناظری که توسط این نقاشان خلق میشد ترکیبی از برداشتهای ذهنی و شاعرانه از طبیعت (در تداوم سنتهای کهن ایرانی) و آمیختن آن با تصاویری بود که به انحای گوناگون همچون چاپ روی ظروف و اشیاء و نشریات از مغرب زمین به ایران میرسید. کمتر نقاشی از عهد قاجار مستقیماً با طبیعت و عناصر آن برخورد داشته و به صورت مستمر جلوهها و زیباییهای آن را تجربه کرده است. در نقاشی ایران، کمالالملک از اولین کسانی است که سعی میکرد به مفهوم متداول امروز منظرهپردازی کند. میتوان گفت تعریف امروزین از منظره با وی و انگشتشمار نقاشان هم نسل وی آغاز میشود. او از اولین نوآورانی است که قلم و رنگ و ابزارهای نقاشی خود را به دامان طبیعت برده و از نماهای طبیعی برابر چشم خود نقاشی میکند. از این رو او در تاریخ معاصر منظرهسازی ایران از اهمیت ویژهای برخوردار است. «اگر چه ممکن است پیشخدمت حضور همایونی بودن در سفر و حضر، و ملتزم رکاب بودن در اردوها، خود عاملی جهت شروع منظرهپردازی توسط کمالالملک بوده باشد، ولی وی کمکم قید و بندهای تحمیل شده از سوی دیگران را فرو میگذارد و خود به دوستی با طبیعت و مطالعه زیباییهای آن همت میگمارد» .لیلا دیبا، هنرشناس ایرانی، در معرفی اثر حاضر مینویسد: «این منظره کوهستانی از یک اردوی سلطنتی در سال ۱۸۸۲ و طی دوران هنرجویی و سالهای ابتدایی گمارده شدن کمالالملک بهعنوان هنرمند دربار نقاشی شده است. تحلیل شمایلشناسی، مکاننگاری و نوشتار خطی نشان میدهد که این اثر به احتمال قوی هنگامی نقاشی شده که کمالالملک، شاه را در سفرهای مکررش به استانهای مختلف همراهی میکرده است. نوشتار خطی که محل اردوگاه را هم نشان میدهد، از نظر اسلوب با دیگر آثار به چاپ رسیده هنرمند همخوانی دارد؛ هرچند مشخص نیست که دربار سفارش نقاشی را به کمالالملک داده باشد. اعتمادالسلطنه سفرهای متعدد شاه را به این منطقه با ذکر روز و ماه و سال ثبت کرده است. این سفرهای ثبت شده تقریباً با محل قید شده در اثر همخوانی دارد ».دیبا میافزاید: «نقاشی از مکانی مرتفع کشیده شده و دید خوبی از دره و کوههای اطراف به بیننده ارایه میدهد. بخش اعظم کادر مستطیلشکل نقاشی را تپههای هموار و کوهپایههای زمینه پشت سر تشکیل داده است. درههای سرسبز در میانه نقاشی و صخرههای برآمده تیره در پیشزمینه آن به چشم میخورند. هنرمند چادرهای بزرگ اردو را در میانه و پیشزمینه نقاشی به تصویر کشیده است. وسعت اردو و وجود دیواره پارچهای قرمز رنگ که چادر اصلی را از بقیه چادرها مجزا میکند نشان میدهد که این اردوی سلطنتی است. این نقاشی همچنین رودی روان و درختانی را در دامنه کوه نشان میدهد و چادرهای کوچک و دستهای قاطر که با رنگ سیاه ترسیم شدهاند مقیاسی به کل صحنه میبخشد. صخرههای پیشزمینه علیالقاعده وظیفه برجستهنمایی را بر عهده داشته و قواعد پسرفت منظره، الگوبرداری، پرسپکتیو، پسرفت هوایی و مسیر تابش نور، صادقانه ثبت شده است. در طراحی تپهها، توجه کافی به ترسیم جزییات گیاهان (گاه سبز و نقطه نقطه بهمراه درختان و گاه خشک و ناهموار) و همچنین بافت ناهموار زمین مبذول گشته است. تفاوت میان مناطق سبز و مناطق خشک نمونه بارز مناظر طبیعی ایران در حد فاصل تهران تا دریای خزر است که منطقهای مطلوب برای گردش دسته جمعی و اقامت طولانی مدت در شهرستان بهشمار میرود. سایههای رنگی به رنگهای زمینی تمایل دارند: قرمز مایل به قهوهای، سبز زیتونی با رگه سفید و آبی روشن برای رنگآمیزی آب و آسمان. چادرهای سفید به دقت طراحی شده با سقف نوک تیزشان همچون علامت تعجب در پهنه این چشمانداز پراکنده شدهاند، همانگونه که اندام سیاه و کوچک افراد و حیوانات اینگونه بهنظر میرسند. سطح نقاشی زمخت و بدون جزییات (نه چندان پرداخته و تکمیل شده) مینمایند، گویی نقاش سعی در ترسیم بداهه و خاص بودن تجربه خویش داشته است. زاویه دید دقیق هنرمند بر این ویژگی صحه میگذارد». به اعتقاد لیلا دیبا، واقعگرایی و مکاننگاری دقیق اثر حاکی از آن است که این نقاشی هدفی علمی یا روشنگرانه را دنبال میکرده است که شاید با سیاست شاه در خصوص ثبت و مساحی قلمرو خود و همچنین با مأموریت اعتمادالسلطنه در ارتباط با گردآوری تاریخ محلی خراسان جهت تألیف کتاب «مطلع الشمس»، و محتملترین انتخاب برای مناظر ایرانی کمالالملک، «دایرهالمعارف مرآت البلدان» در ارتباط بوده است. این منظره اثری پیش از این ثبت نشده را به مجموعه ۳۷ قطعهای از مناظر نقاشی شده توسط کمالالملک میافزاید. در ارتباط با معدود نقاشیهای منظره شناخته شده از چند دهه قبل از سفر کمالالملک به اروپا در سال ۱۸۹۸، اثر حاضر روایتگر مهارت روزافزون هنرمند در ترکیببندی و بهکارگیری تکنیکهای نقاشی است.