اثر پیش رو حاصل عشق و دلبستگی گیزلا وارگا سینایی، نقاش مجارستانی به فرهنگ و هنر ایرانی است. این بار نقاش در جستوجوی ذهن پویای خود، نقاشی گل و مرغ دوران زند و قاجار را بسترساز تخیل خلاق خود دانسته و آن را دستمایهای برای بیان دنیای ذهنی و تصویری خویش قرار داده است.
اسطوره، محور اصلی نقاشیهای گیزلا سینایی است، اما اساطیر فرهنگ کهن ایرانی در دستان این بانوی هنرمند رنگی شاعرانه به خود میگیرند و در فضایی برآمده از تجربههای زیسته هنرمند بازآفرینی میشوند.
در این اثر نیز با عنوان «باغ گلها» نقشهای ظریف گل و مرغ با پرداخت هنرمندانه بر بستر طرحی آبستره گسترده شدهاند. تضاد ایجاد شده میان نقش گل و مرغ و زمینه تجریدی بر ظرافت نقش گلها و مرغها میافزاید و چشم را بر نقطه مرکزی کادر متمرکز میکند. مرغ در فرهنگ عرفانی ایرانی تمثیلی از روح آدمی است که در قفس تن به دام افتاده و آوازش، گویای درد عاشقی است که در فغان معشوق میخواند. گل نیز نمادی از معشوق و لطافت ازلی است که بلبلِ جان را به سرودخوانی وامیدارد. هنرمندان ایرانی وصال گل و مرغ را بارها مایه هنرآفرینی خود قرار داده و شاعران ایرانی نیز در وصف این وصل شعرها سرودهاند.
گیزلا سینایی نیز همین معنا را دستمایه آفرینش اثر هنری خود قرار داده، اما خوانش او از این روایت اسطورهای، نقادانه و مدرن است. حضور کلاغها در لچکیهای چهار سوی تابلو که به دلیل سایهروشنکاری به فضای واقعگرایانه نزدیک شدهاند، تقابل زیبایی میان مرغ خوشخوان، گلهای ظریف و کلاغ سیاه ایجاد کردهاند. دنیای کلاغهایی که به دانهچینی مشغولند، به واسطه فضای تجریدی میانه، از عالم گل و مرغ جدا شده است. بدینترتیب نقاشی سینایی دو فضا را در کنار یکدیگر قرار داده است: عالم بهشتی و عارفانه که مرغهای اسطورهای در آن به غزلسرایی مشغولند و فضایی آرام و گرم را شکل دادهاند که جان آدمی را به آرامش فرامیخواند؛ و در سویی دیگر دنیایی زمینی که کلاغها این پرندگان شوم در فضایی سرد و خاموش به دانهچینی مشغولند. فضایی که در آن نه حرفی هست و نه تغزلی. کلاغ همچون تمثیلی از روح انسان معاصر گیر افتاده در عالم صنعتی امروز است که عنصر ذاتی و گفتوگوی عاشقانه را از یاد برده و بدین جهت مغموم و دورافتاده مانده است. آنچه فضای میان این دو را پُر میکند، تخیلی شاعرانه است که در رنگهای روشن و بافتهای نرم نمود بیرونی یافته است. نقاش امید دارد با بازآفرینی آن یادِ از یاد رفته، ذهن مخاطب را به تفکری دوباره وادارد.