بیشک قوللر آقاسی را میتوان شناختهشدهترین هنرمند مکتب نقاشی قهوهخانه یا خیالیسازی دانست. وی در کنار محمد مدبر، سبکی را در نقاشی ایرانی شکل داد که در دوران نفوذ نقاشی مدرن و مکتب کمالالملک، واپسین شیوه نقاشی مردمی، بومی و خودانگیخته بود. قوللر آقاسی در نقشپردازی حماسی، مذهبی و رمزپردازی پهلوانی، با شیوه نقاشی رنگ روغن و کاربست تجربیات خود در نقاشی کاشی، توانست به شیوهای دست یابد که در آن داستانهای برآمده از شاهنامه و روایات مذهبی با واقعیات انباشته در ذهن و خیال هنرمند آمیخته میشد و با مهارت و چیرهدستی تمام بر پرده بوم نقش میبست. روشی که در عین حال وامدار سنتهای تصویرپردازی نگارگری ایرانی بود. او به دلیل تلاش برای سایهپردازی از نقاشی مینیاتور دور میشد و همزمان به دلیل عدم بهکارگیری پرسپکتیو اروپایی، از مرزهای هنر طبیعتگرای غربی نیز فاصله میگرفت. نقاشی حاضر روایتگر داستانی از جنگ و دفاع پهلوانان ایران زمین در برابر دشمن خارجی است که با تخیل نقاش درهم آمیخته و پرورده شده است. به پیروی از سنت قهوهخانه، نام شخصیتهای داستان، در کنار تصویر هر یک از کاراکترها با خط خوش نستعلیق نوشته شده است. همچنین نام سفارشدهنده اثر یعنی اکبر دواتگر که پردههای زیادی را به هنرمندان قهوهخانه سفارش داده، درشت و خوانا و در پایین کادر آمده است. به نظر میرسد پرده نقاشی به داستان دقیقی در شاهنامه اشاره نمیکند. عدم تطبیق کامل روایت کتبی با تجسم تصویری در پردههای قهوهخانه امر متداولی در این مکتب هنری و اتفاقاً نقطه قوت آن است و همین امر، این آثار را به حیطه نقاشی عالم خیالی وارد میکند. به عبارت دیگر در پردههای قهوهخانه، آن کس که روایت را شکل میدهد، نقاش پرده است و نه راوی ادبی قصه. از همین رو این نقاشیها را خیالیسازی نیز نام نهادهاند. عرصه بوم، بستر پرواز خیال نقاش است و صحنه آنگونه اتفاق میافتد که او روایت میکند. پرده حاضر خود روایتگر داستانی است که با کمی کنکاش و تفحص میتوان مضمون آن را حدس زد. به طور کلی تصویر دارای پنج شخصیت اصلی است که با توجه به نامهای ایشان، تمامی از پهلوانان ایران زمین هستند. در عین حال بنایی قلعهمانند با نام کوک نیز تصویر شده که دور تا دور آن را خندقی پرآب فراگرفته است. با توجه به آنکه در سنت نقاشی قهوهخانه، پرسپکتیو از نوع مقامی است و شخصیتهای تصویر بر اساس اهمیت خود بزرگ و کوچک مجسم میشوند، میتوان گفت هوشنگ و سام سوار از اهمیت بیشتری نسبت به فرطوس، کاوه و قارن برخوردارند. از سویی با توجه به البسه پهلوانان، صحنه، عرصه کارزار و جنگ است، اما از تصویر دشمن خبری نیست. در پلان اول دو پهلوان به نامهای هوشنگ و سام، با چهرههایی جوان و قوی در لباس رزم تصویر شدهاند. گویا هوشنگ پهلوان ایرانی به منظور فتح قلعه و رفع حمله دشمن به میدان جنگ آمده است، اما ناگهان سنگهایی عظیم احتمالاً با منجنیق از داخل قلعه به بیرون پرتاب میگردد. هوشنگ از ناحیه سر آسیب دیده و بر زمین میافتد. در این هنگام سام سوار به میدان وارد میشود و با سپر بزرگ و آهنین خود جلوی سنگها را میگیرد و مانع برخورد آنها به هوشنگ میشود. در پلان دوم، سه پهلوان ایرانی سوار بر اسب و آماده رزم ایستادهاند و از این دلاوری سام انگشت حیرت بر دهان گزیده و متحیر گشتهاند. وجود چادرهایی در کنار آنها نشانگر محل اسکان الباقی سپاه ایران است که در پشت تپهها و کمی دورتر سکنی گزیدهاند. قوللر آقاسی به خوبی توانسته در ترکیبی کامل و گویا تمامی روایت را جای دهد. نوع طراحی قلعه و قرارگیری سه سوار ناظر بر صحنه پیکار، به خوبی نمایانگر تأثیرات سنت نگارگری ایرانی بر کار هنرمند است. استفاده غنی از رنگهای شفاف و پرمایه، در کنار بهکارگیری بافتهای ظریف از دیگر ویژگیهای بینظیر و منحصر به فرد تابلوی حاضر است که از استادی و چیرهدستی نقاش خود خبر میدهد.