مهدی سحابی علاوه بر مترجمی برجسته، به عنوان نقاش و مجسمهساز هم در عرصه هنرهای تجسمی نامی آشناست، گرچه خود تفکیکی بین مجسمهسازی و نقاشی قایل نبود و هر دو را به یک شیوه و با نیاز واحد انجام میداد و تفاوت یک تابلو با یک مجسمه را تفاوت ساده مربوط به مصالح میدانست و نه بیشتر[۱]. در این میان مجموعه «صورتکها» میتوانند نقطه اتصالی میان مجسمه و نقاشی باشد و یا نقشبرجستههایی که به دیوارنگاره بیشتر پهلو میزنند تا حجم. صورتکها در اثر سحابی یادآور عکسهای پرسنلی و فوری قدیمی هستند که زمان در آنها متوقف شده و صاحب عکس با گذر عمر، آن گذشته را آرزو میکند و میطلبد. از سوی دیگر تکرار این چهرههای یکسان به رنگ سفید حالتی دراماتیک به تصویر بخشیده است. در این میان یکی از چهرهها رنگین است، اما در حصاری از میخها محصور و از دیگران تفکیک شده است. صورتکهای سفید همچون آدمیانی مبهوت و حیرتزده به بیننده خیره شدهاند. گرچه تکتک صورتکها واجد حالتی بیانگر هستند، اما صورتی منجمد یافتهاند. تکصورتی که هنوز به رنگ اجتماع درنیامده گریزی جز منزوی و محبوس شدن ندارد.
آثار سحابی در نگاه اول طنازانه و کودکانه به نظر میرسد، با این وجود میتوان مفاهیم اجتماعی و سیاسی را در آنها بازخوانی کرد. رنگ سفید، به کارگیری میخها و فاصلهها نگاه انتقادی هنرمند را به نمایش میگذارند. علیاصغر درهباغی، منتقد هنری درباره آثار سحابی مینویسد: «نقاشیهای به ظاهر شوخوشنگ سحابی در برابر پسزمینهای چنین وهمناک و تاریک، نوعی طراحی و نقاشی است که خط و فرم و رنگ آن حجم و بُعدی بزرگتر از اندازههای متعارف دارد. سحابی هنری را پیش روی تماشاگر میگذارد که مثبت است، اما بیان واقعیتی فردی است نه آرمانشهری جمعی. در آثار او، آنچه در نگاه نخست خود را به شکل شادمانی به رخ میکشد در واقع خوشباشی به مفهوم متعارف آن نیست بلکه نوعی صفا و آرامش است، آرامشی که حتی به تماشا گذاشتن آن شکلی کاملاً تصادفی دارد و میتوانست به تماشا هم گذاشته نشود. آرامشی که سحابی به تماشا میگذارد به معنی آشتی کردن با جهان پر از معایب نیست بلکه نوعی واکنش پیچیده تجسمی نسبت به جهانی است که در آن زندگی میکند. میداند که اندیشههای تجسمی برای هر گامی که به جلو برداشته بهایی گزاف پرداخته است و از این رو کارش نمایش رندانه درونی است که هزینه آن از کیسه جهان بیرون تأمین میشود»[۲].
[۱] . به نقل از گفتوگو با روزنامه اعتماد، ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۸.
[۲] . قرهباغی، علی اصغر، واکنشهای پیچیده تجسمی، گلستانه، ش ۱۷ و ۱۸، خرداد و تیر ۱۳۷۹، صص ۵۸-۵۹.