روحیه شاعرانه محمدابراهیم جعفری در نقاشیهایش نیز هویداست؛ همچنانکه نقاشیهای وی را میتوان ترجمان تصویری شعرهایش دانست. آگاهی از خط، فرم، رنگ و مبانی هنرهای تجسمی و ارتباط آنها با شعر، واژه، وزن و موسیقی، نوشته و تصویر را در آثارش با هم پیوند میزند. زندگی در خانههای روستایی، طبیعت بکر و ترانههای محلی و فولکلور منبع الهام وی برای خلق آثارش بودهاند. فضای کلی آثار وی یادآور نگاه و اندیشه سهراب سپهری است. او اشکال را عاشقانه تعبیر میکرد و اغلب برای خلق آثارش از آبرنگ، آب مرکب، گِل و گواش بهره میجست. نگاه ویژه او به طبیعت در شعرهایش مشهود است و نقاشیهایش را میتوان از لحاظ نوع بیان و سپیدخوانی در نقاشی ادامه راه سپهری دانست.
در اثر حاضر بازنمایی شاعرانه یک فضای بیرونی از بنایی قدیمی دیده میشود. در پلان اول تنههای درختان کار را به چند قسمت تقسیم کرده و بخش اعظم تابلو را در برگرفته است. دو درخت در پلان بعدی کوچکترند و بعد نمای چند ساختمان با بافت قدیمی از میان درختان رخ مینماید. درختان با رنگ سیاه و کل فضای زمینه با رنگ کرم و بِژ اجرا شده است. این تضاد توجه مخاطب را به نور مستتر در فضای پشتی جلب میکند. اجرای آسمان، چند فیگور و دیگر جزییات تصویر با رنگ آبی روشن در تقابل با رنگ کرم تضادی ایجاد کرده که با یکی دو لکهرنگ قرمز کامل میشود. خلوص لکهرنگها بر زمینه رنگی خنثی یادآور خلوص و جسارت نقاش است که آزاد و رها بر سطح بوم نقش بسته است. در بافت آجری ساختمانها پنجرههایی به صورت بافتی ریتمیک با رنگ تیره اجرا شدهاند. در میان تنه درختان خطوط با ضربهقلمهای آزاد نمایانگر شاخههای درختانند و تنه درختان به صورت مسطح اجرا شده و پرسپکتیو مستتر در اثر القای حجم و بعد میکند. بدین ترتیب نقطه، خط، سطح و حجم در ترکیب با هم در نقاشی ظاهر میشوند. در پایین کادر در میان تنه درختان نیز اشعاری نوشته شده که بر روحیه شاعرانه و علاقه هنرمند به نوشتار تأکید میورزد: «ای کاش خاطره مثل ابر میبارید و چون غبار گم نمیشد». اینگونه نقاش خاطرهای را بر بوم نقاشی ثبت و مخاطب را با خود در آن تجربه شریک میکند.