اثر دولتهای حاضر با عنوان سرو سرخ اثرپذیری مستمر رضا درخشانی از سنت نگارگری ایرانی را به خوبی نشان میدهد. او از اواخر دهه ۱۳۶۰ با نمایش مجموعه خسرو شیرین در امریکا، برای نخستینبار آثاری را ارائه کرد که خوانشی جدید از نگارگری را روایت میکردند. وی در این آثار کلیتی از مینیاتور را مد نظر قرار داده و با گزینش، دفورماسیون و به هم ریختن عناصر نمادین آن، دریچهای معاصر به این هنر میگشاید که دیگر تعلقی به خاستگاه کلاسیک آن ندارد. مثلاً سروی که همیشه سبز است، در این اثر به سرو سرخ تبدیل شده و دنیای منسجم فرمهای فیگوراتیو و معمارانه پایدار، زوالی تدریجی را تداعی میکنند که در عین حضور، هر لحظه به انهدامی درونی میرسند تا بدین ترتیب اثر کراراً پوستاندازی کند و مدام در خود زاده شود. این تکنیک خلاقانه درخشانی است با ضربهقلمهایی که ساختار شکل را ناپایدار، متزلزل و در شرف تغییر نشان میدهد.
سرو اگرچه ریشه در ادبیات فارسی دارد، اما در نمادشناسی هنر ایران نیز از گذشتههای دور حضور دارد. تکرار سرو در حجاریهای تخت جمشید، نشانی از اعتقادات ایرانیان باستان بر جنبههای مقدس این درخت است. حتی گفته شده که زرتشت این درخت را از بهشت آورده و در پیشگاه آتشکدهای باستانی کاشته است. گشتاسپ نیز در شاهنامه پس از پذیرفتن دین زرتشت، گرداگرد یک سرو بنای عظیمی برپا میکند. در شعر فارسی استعارههای مختلفی همچون جاودانگی، سرفرازی، آزادی و حتی شهادت به سرو نسبت داده شده است. بر اساس ترکیببندی و رنگگذاریها، شاید بتوان گفت که سرو سرخ در این اثر نسبت بیشتری با پایداری و بازنمایی یک تاریخ نوستالژیک داشته باشد.
رضا درخشانی در این مجموعه از آثار خود، عناصر محدودی از نگارگری را برمیگزیند و با رفتاری هوشمندانه نشانههای فیگوراتیو را تا سر حد انتزاع تقلیل میدهد. با این حال هرگز از فرمهای معنادار پیکرهگون فاصله نمیگیرد و از همینرو نقاشی او در خوانش نهایی از رویکرد مدرنیستی دور شده و گونهای از نئواکسپرسیونیسم معاصر را ارائه میکند. به عنوان مثال، یک سوارکار، چند پیکره و چند نوازنده در لت راست اثر قابل مشاهده است و در سوی دیگر، سرو سرخ و بالای آن پنجرهای باز در جوار نوشتهای ناخوانا دیده میشود. لکهرنگهای پراکنده سبز نیز نشانی است از گل و بوتههای نمادین نگارگری ایرانی بر زمینه اثر.
در بسیاری از آثار این دوره درخشانی، نوشتههای شعرگونهای دیده میشود که در ظاهر، تناسبی معناشناسانه با اثر برقرار کردهاند، اما غیر قابل خواندن هستند. در واقع آنچه در این برخورد برای هنرمند اهمیت دارد، شکل تصویری خط است و نه امکان خواندن و معنایابی آن. وی بدین ترتیب از نشانههای متنی معنازدایی کرده و جنبه تصویری نوشتار را جایگزین جنبه نمادین و معناشناختی آن میکند، با این حال شبهنوشتههای درخشانی معمولاً کم هستند و تنها حاشیه یا گوشهای از اثر را اشغال میکنند.
درخشانی با بهره از آداب و سنت نقاشی فیگوراتیو، بدون بازنمایی مستقیم عناصر و نشانهها، از طریق ادراک و جستوجوی ریشههای تصویری به احیای سنتهای پیشین نقاشی ایرانی پرداخته و در روایت فضاهای تصویری نیز نیمنگاهی به اقلیم برخاسته از آن دارد. اقلیمی به گستردگی بیابانها و کوهستانهای ایران، با تپههای پراکنده، درختان سالخورده و حیواناتی که در گوشه و کنار این طبیعت استتار کردهاند.
تأثیرپذیری درخشانی از ادبیات کهن ایران نیز، آثارش را با نوعی غنا، غزلوارگی و شکوهی تصویرگرانه همراه کردهاست. با این حال او هرگز به مفهوم متعارف تصویرسازی نزدیک نمیشود، بلکه رفتاری نقاشانه در برخورد با روایتها پیش میگیرد. در واقع دغدغه وی هرگز بیان داستان و شرح اساطیر نیست. به همین جهت در بسیاری از آثارش، همچون نمونه حاضر، تنها شمایلی کلی از یک صحنه یا داستان دیده میشود که هر لحظه به صورتهای مختلف تغییر شکل میدهد.
رضا درخشانی اگرچه هنرمندی شناختهشده در بازار جهانی محسوب میشود، در سطح داخلی نیز از مارکت رو به رشدی برخوردار شده است. وی در حراج تهران در خرداد ۱۳۹۳ به رقم فروش ۶۰۰/۰۰۰/۰۰۰ تومان دست یافت که از رکورد بینالمللی هنرمند معادل ۱۴۶/۰۰۰ دلار عبور کرد.