کافی است مُشتی عناصر دمدستی، کهنه، مندرس، خاک گرفته و رنگ رو رفته در اختیار واحد خاکدان قرار گیرد تا نتیجه تصویری آن در فرایندی منحصر به فرد، به اثری درخشان، ماندگار با کنایههای نوستالژیک تبدیل شود. تکهپارچهها که گویی به طور اتفاقی به این شکل قرار گرفتهاند، در کنار چوبی که به دیوار تکیه داده شده، به تصویر امپراتور و بارگاهش تبدیل شده و جهان سهل و ممتنع نقاش را در این اثر پدید آورده است. امپراتوری، در گوشه انباری رها شده و حالا تبدیل به خرتوپرتهای بیارزش شده است. گوشه گوشه اثر مملو از خاطرات رنگباختهای است که به لطف قلم نقاش، بخشهایی از زندگی فراموش شده گذشته را تداعی میکند و چیزهایی که درست دیده نشده یا سرسری از کنار آن گذشته شده را دوباره نشان میدهد. به عبارت دیگر، نقاش از چیزهایی ساده که میتوانند ذاتاً زیبا نباشند، زیبایی وصفناپذیری پدید میآورد. نوری که از سمت چپ بر بخشی از اثر تابیده و توانایی هایپررئالیستی نقاش در ساخت و پرداخت رنگها، تمام ویژگیها و اوصاف مذکور را تشدید کرده است. در این وضعیت، اثر به سان سکوی پرتابی به گذشته عمل کرده تا مخاطب را در دنیای خیالات کودکی، در زندانی شاعرانه و در ترسهای پنهانی به اسارت گیرد.
آثار واحد خاکدان بهخصوص به خاطر کیفیت بازنمایی بسیار واقعنمای آن، در سالهای اخیر به شکل فزایندهای مورد توجه قرار گرفته و از مارکت رو به رشدی برخوردار بودهاند. در این کیفیت شگفتانگیز جنبههای مفهومی و معناشناختی کار وی برجستهتر شده و حالا او با قدرت تکنیکی فوقالعاده، پیوسته آثار خیرهکنندهای را خلق میکند که هرچه بیشتر به زبان هنر معاصر نزدیک میشوند.