محمود جوادیپور در یکی از بحرانیترین روزهای تاریخ معاصر ایران به دنیا آمد و در نقطه عطف آموزش هنر به دانشکده نوپای هنرهای زیبا قدم نهاد. از علیمحمد حیدریان، اصول طبیعتپردازی کلاسیک را آموخت و با خانم امینفر مواجهه هنر به مثابه امر مدرن را تجربه کرد. تمامی این موارد در کنار حضور هفتادسالهاش در نقاشی او را به تاریخ زنده تحولات هنر نوین ایرانی تبدیل کرد. اثر پیشرو مربوط به دهه ۶۰ شمسی و متعلق به مجموعه نقاشیهای طبیعتبیجان با محوریت «کوزهگری» است. در ابتدای دهه ۱۳۶۰ جوادیپور از نقاشیهای منظره و پیکرهنگاری دست کشید و با خلق اثری تحت عنوان «کارگاه کوزهگری» مبحثی جدید را در دوران آفرینش هنری خود باز کرد که تا دهه ۸۰ ادامه یافت و بعدها به عنوان یک تم در این دو دهه شناخته شد. موضوع اثر در تابلوی پیشرو گلهای خوشرنگ کوکب است که در یک گلدان با لعابی خوش آب و رنگ چیده شده و بر روی یک رومیزی با طرحی سنتی قرار گرفتهاند. نقاش با حذف هر نوع عمقنمایی، نگاه مخاطب را بر روی سوژه نقاشی نگه میدارد؛ گویی گل و گلدان به عنوان یک اصل موضوعی، تنها چیزی است که باید دیده شود. حذف حواشی از نقاشی و پرداخت به کلیات اصلی از ویژگیهای بارز نقاشیهای جوادیپور است که در منظرهپردازیها و نقاشیهای فیگوراتیو او نیز قابل مشاهدهاند. قرارگیری گلهای بزرگ کوکب با برگهای سبز بر زمینه روشن جلوهای افزون مییابند. این روند در قسمت پایین اثر به واسطه گلدان و رومیزی رنگارنگ که نسبتاً پالت رنگی مشابهی دارند، در قرارگیری بر زمینه قهوهای میز چوبی تکرار میشود. گلدان به عنوان یک واسطه نقش اتصال دو فضای روشن پسزمینه گل و میز را بازی میکند و رنگبندی غالب آبی و سفید آن، حرکت چشم از بالا به پایین را به صورتی آرام و چشمنواز میسر میسازد. هرچند تابلو در نگاه نخست یک بازنمایی از صحنهای روزانه است، اما استفاده از عناصر ایرانی، اثر نقاشی را به عنصری نمادگرا و دلالتگر بدل میکند. گل به عنوان یکی از استعارههای ادب فارسی نمایانگر معشوق است که ماندنش همیشگی نیست. از سویی دیگر یادآور سنت نقاشیهای گل و مرغ ایرانی است که این بار در جلوهپردازی نو و با شکوفایی تمام تصویر شده است. گلدان کوزهمانندِ سفالی با لعاب خوشرنگ برای ایرانیان، نمادی از زندگی جسمانی، گویی پیکره سفالین آدمی روح را در درون خود به بند میکشد و ماندن در وادی دو روزه دنیا را ممکن میسازد. این معنا به واسطه رباعی خیام، بر بدنه گلدان تشدید میشود: «ساقی گل و سبزه بس طربناک شدهست دریاب که هفته دگر خاک شدهست می نوش و گلی بچین که تا درنگری گل خاک شدهست و سبزه خاشاک شدهست». استعاره معنایی که میان گل، گلدان و گذر روزگار در این شعر وجود دارد، در نمایش گلهای شاداب و قرمز نقاشی جوادیپور بیانی تمثیلی مییابد. خطنگاری ابیات نیز بر بدنه گلدان، یادگار تجربیات ارزنده جوادیپور در هنر گرافیک دهههای ۳۰ تا ۵۰ شمسی است که نوع خاصی از طراحی فونت را به همراه داشت و نقاش بار دیگر آن را در این اثر یادآور شده است. بدین طریق جوادیپور پردهای را نقاشی میکند که نه تنها برآمده از تجربیاتش در ادوار مختلف خلق اثر هنری که به خوبی از دل فرهنگ سرزمین مادریاش وام گرفته شده؛ همانگونه که او خود میگفت: «هنر باید در قومیت، فرهنگ و زبان ملتها ریشه داشته باشد»[۱].
[۱] . مصاحبه با استاد جوادیپور، نشریه هفتمین دوسالانه ملی نقاشی معاصر ایران، شماره ۲۳۱، بهمن ۱۳۸۶.