پرتره زمینه اصلی نقاشیهای مهدی ویشکایی است؛ چهره های زنان و مردان مشهور یا ناشناس زمانه که در دستان ویشکایی از یک هنر سفارشی فراتر رفته و تبدیل به تجربههای مدرنیستی در رنگ و فرم شده است.
ویشکایی از جمله نخستین هنرمندان مدرنیسم نوپای ایرانی است که پرترهسازی را به عنوان اصلیترین موضوع آثارش برگزید و در بیان این موضوع، دستاوردهای نقاشان گذشته را با تکنیکهای تازه دوران خود درآمیخت. او که در مکتب کلاسیک علیمحمد حیدریان و حسین احیاء (شیخ) تعلیم دید، در کنار منوچهر یکتایی و منوچهر شیبانی رشد کرد و با راه یافتن به دانشکده هنرهای زیبا به عنوان نخستین هنرآموزان آن به تجربههای مدرنیستی پرداخت. حجم رنگهای به کار رفته در تابلوهایش آنچنان غلیظ، برجسته و زندهاند که گویی تابلو، تلفیقی از نقاشی و نقشبرجسته است و نور را به بازی سایه فرا میخواند. اشعه نور بر روی رنگها میلغزد و گاهی توان عبور از لایه ضخیم رنگ را نمییابد و سایهای شفاف و رنگین را بر بستر مینشاند که با حرکت مخاطب محو میشود و در جایی دیگر با کیفیتی ناب نمایان میگردد.
آنچه پرترههای ویشکایی را ارزشی افزون میبخشد آن است که به لحاظ نوع ضربهقلمها، پرداخت به پسزمینه و نمایش جزییات چهره کیفیت منحصر بهفرد مییابد. سبک خاص رنگگذاری در تاشهای امپرسیونیستی و رنگگزینی گاه اکسپرسیونیستی او به نحوی است که تخیل نقاش را آزادانه بر پیکره پرتره به حرکت وا میدارد و حس پنهان در زوایا را تجسم میبخشد. بدین جهت پرترههای ویشکایی را نمیتوان چهرههایی دانست که صرفاً از روی مدل شباهتسازی شدهاند. حضور شخصیت و درک نقاش از کاراکتر تمام آن چیزی است که تجسم مییابد. از اینرو در تابلوهای ویشکایی مدل از حالت ابژه خارج شده و بسان سوژهای سیال برانداز میشود. از این رو تابلو از یک کلگرایی خیرهکننده برخوردار است.
تابلوی پیشرو پرتره بانویی است که به واسطه نگاه نافذ، حالت لبها و نوع تکیه زدن بر مبل شخصیتی خاص را مجسم میکند. نوع نگاه، آرایش موها، گردنبند مروارید، در کنار لباس یقهبلند یاسی روشن، حالتی از وقار را به او میبخشد که گویی تمام شکوه زنانهاش را در قالبی از رنگ و لکه نمایان میکند. با آنکه لکههای رنگی و نوع قلمزنی با هیجانگرایی خاص ویشکایی همراه است، اما آنچه مخاطب را به تحسین وا میدارد ماهیت منجسم سطوحی است که نگاه خلاق هنرمند را از پس ظاهر هویدا میکند.