بیان اسطوره محور و نگاه نمادگرا، بنیان نقاشی های محمد حسین ماهر را شکل می دهد. با آنکه نقاشی های او از زبانی فرافرهنگی و جهانشمول برخوردار است، اما نوع برخورد با اشياء ، حيوانات، انسان ها و گیاهان بیانی آیینی دارد و در این بیانگری آیینی، تأثيرات هنر بین النهرین ، نقوش سفالینهای ایران، نقش برجسته های هخامنشی و آشوری هویداست به بیان دیگر، ذهنیت نقاشانه هنرمند در مواجهه با واقعیت بیرونی، ره به زبانی نمادین و درونی می برد و در این سیر بیانی، آنچه بر تابلوی نقاشی نقش می بندد تلفیقی هنرمندانه از هنر رازآمیز و نمادگرای کهن است که با زبانی مدرن در دفرماسیون اشكال طبیعی نمود بصری می یابد. ماهر برای شکل دهی نقاشی های خود، بیش از همه از همنشینی عناصر مختلف بر آمده از طبیعت استفاده می کند: یک تکه سنگ عظیم بوته ای با شاخه های پر برگ، پیکر دو انسان در حال خواب و پیچیده شده در رواندازی پشمینه برای بیانگری بصری او کافی است. آنچه به این عناصر مختلف تصویری، معنا می دهد نوع خاص قرارگیری آنها در فضاست. در واقع همنشینی خاص سنگ و گیاه و انسان در نسبتی که با یکدیگر برقرار میکنند فضایی را شکل می بخشند که خوانش آن جز از مسیر روایتی نمادین و درونی ممکن نیست، خود هنرمند در خصوص جایگاه فضاسازی در نقاشی هایش می گوید: فضا بیشتر از تمام عوامل ، هنگام نقاشی مشغولم می سازد. فضایی برگرفته از تراژدیها و کمیکها، فضایی با باور کودکانه که در آن همه چیز ممکن است ، نسبت کیهانی بخش اعظم باورهای من است علاوه بر این، حضور فرمهایی خط مانند به زبان رمزی تصویر کمک می کند؛ خطوطی که هرچند در نگاه اول برآمده از خط نوشته های فارسی می نماید، اما خواننده را در هر نوع خوانش و حدس واژگان ناکام می گذارد. این عدم موفقیت در خوانش دست نوشته ها، به زبان رمزنگارانه تصویر مدد رسانده و نقاشی را به بیان باورهایی قدیمی و اساطیری نزدیک می کند که در آن گویی زن و مرد نخستین، همچون سنگی ایستا در خوابی خوش فرو رفته اند.