رضا درخشانی در خلق تابلوهای نقاشی خود، بداهه پردازی میکند و بدین طریق با ورود به ساحت شهودگرایانه هنر، اتفاق و حادثه ناخواسته را در شکل گیری اثر دخیل می کند که هم وابسته به نگرش های مدرنیستی است و هم از آن گرایی و شهود شرق گرایانه برخوردار است . در اثر حاضر گلدان و گل که یکی از آشناترین مضامین طبیعت بیجان در همه ادوار تاریخ هنر نقاشی است، دیده می شود. در عین حال پرداخت به عنصر گیاهی به عنوان سوژه هنری ریشه در اسلیمیها ختاییها، درخت نخستین و نگرش تزیینی هنر شرق دارد که بعدها بنیان اندیشه مدرنیستی را در دوره ویکتوریایی غربی پایه می گذارد. با این حال این عناصر تزیینی به واسطه نوع رنگ گذاری و حجم سطوح رنگی و رد قلم موها بر بستر بوم ، از بیان تزیینی جدا شده و نگرهای اکسپرسیونیستی می یابد که در آن می توان حالت هنرمند در روند خلق اثر هنری را دنبال کرد، همچنین برخلاف تصویر حقیقی، در اینجا نقاشی گل و گلدان را به رنگ سیاه با ضربه قلم های برجسته و پرتحرک تصویر کرده و پسزمینه را به رنگ سبز، این واژگونی و جابه جایی نكته اصلی در دریافت اثر و متمایز ساختن آن از یک طبیعت بیجان ساده است، با جابه جا کردن این دو رنگ، فضای مثبت و منفی به یک میزان دارای اهمیت شده و آنچه هستی اثر را شکل می دهد در جمع این تضاد شگفت انگیز است که نمایان می شود. از سوی دیگر به تبعیت از سنت نگارش و خوشنویسی در نگاره های ایرانی، درخشانی از حروف در پایین تابلو و محل قرارگیری گلدان بهره گرفته، اما با عدم پرداختن به خوانش پذیری و عدم وفاداری به سنت نگارش خوشنویسی، بر بیان اکسپرسیونیستی نقاشی خود تأكیدی دوباره می کند.