منصور قندریز به عنوان هنرمندی جستوجوگر و بلندپرواز، در همان دوران کوتاه یک دهه فعالیت هنریاش موفق شد تا چشماندازی متفاوت از انتزاعی نمادین را در آثارش به تصویر بکشد و در مسیر گذر از نقاشیهای فیگوراتیو (دوره تبریز) به نقاشیهای آبستره و چاپهای دستی در شکلگیری و تداوم جریان نقاشی نوگرای ایران نقشی مهم و تاریخی ایفا کند. همین رویکرد متفاوت و زیباییشناسی خاص او در جریان سقاخانه نیز باعث شد تا امروز منصور قندریز جایگاه ویژهای در حافظه اهالی جامعه تجسمی ایران داشته باشد.
وی در اثر حاضر که یادگار دوره بلوغ کاری هنرمند در تهران است، با بازنگری مفهوم هویت بومی و ملی، به مکاشفه و ریشهیابی در سنتهای تصویری کهن ایران پرداخته و با بهرهگیری آگاهانه از دستاوردهای هنرمندان برجسته مدرنیست زمانهاش، این بار تجربه کار چاپ لینولئوم را که در چندین اثر خود آزموده بود، به صورت نقاشی روی بوم به کار میگیرد.
قندریز با تأثیرپذیری از وجه بیانگر اشکال و فرمهای انتزاعی در کارهای هنرمندان جهان غرب، مثل خوآن میرو و پل کله، به شکلی شاعرانه به سرچشمه آفرینش رسیده است. اما شکل آزاد و انتزاعی که از ضمیر هنرمندان غربی بر سطح بوم مینشیند، در کار قندریز به سد یا نظام گزینشی «جهان شرقی» برخورد کرد و به همین خاطر او در آثار متأخرش در مرز این جهان دوگانه با گرایش بیشتر به هنر انتزاعی در فرهنگ اسلامی – ایرانی گام برداشته است. وی در اثر حاضر در عین وفاداری به دو ویژگی مهم تقارن و تکرار، در ثبات این اصول نیز خلل ایجاد کرد.
در میان نمونههای بازمانده از سالهای ۴۱ تا ۴۴ شمسی که اثر حاضر نیز متعلق به همین دوران است، رویکرد و شیوه برخورد هنرمند به وضوح همسو با جریان سقاخانه است. در این تابلو، قندریز با به تصویر کشیدن نقشمایههای تخت و آبستره، که بر مبنای سادهسازی، هندسیسازی و تکرار با کاربستی از نقوش موجود در هنراسلامی (مثل شرفهاندازی و جدولکشی در کتابآرایی سنتی) و فیگورهای پریمیتیو یا «بدوی» شکل گرفته، با فاصله گرفتن از فضاهای فیگوراتیو گذشته، به دنبال ایجاد تحولی نمادگرایانه است.