منصوره حسینی چهلوهفت سال پیش از مرگ در تنهایی خانهاش، گفته بود: «اگر بعد از مرگم لکههای سپیدی باشم که در فضای آبی آسمان میرقصند، این زیباترین تصویر مرگ خواهد بود»[۱]؛ لکههای سپید همچون ضربهقلمهای به رقص درآمده در نقاشی حاضر که آن را میتوان یکی از زیباترین آثار او در تلاش برای یافتن روح خوشنویسی ایرانی و ترکیب آن با نقاشی انتزاعی غربی دانست. حسینی همواره دو گرایش فیگوراتیو و آبستره را به طور موازی و در ارتباط با هم در نقاشیهایش پیگرفته بود. گاه گلها، طبیعتبیجان یا انسانها را میکشید که قابل بازشناسی بودند و گاه آنها را تا مرز یک نقاشی انتزاعی پیش میراند. در آنجا دیگر ریتم و حرکت خطوط و رنگها و کیفیت اکسپرسیو آنها اهمیت مییافت. در اثر حاضر نیز میتوان نشانههایی از گلهای نقاشیهایش را بازیافت اما حالا برای او، کیفت رنگ و خط بر بازنمایی تفوق پیدا کرده است. همچنین تأثیر از خوشنویسی ایرانی بیآنکه در پی نوشتن کلمهای خاص باشد، در این اثر قابل تشخیص است. زمینه آبی و سفید در تابلو حالتی از بیمکانی را القا میکند. او با تغییرات تدریجی و تضادهای رنگها حرف میزند. در عین حال مراقب ترکیببندی، هماهنگی و گام رنگها نیز است. رنگها چون امواج، در هم پیچوتاب میخورند، به خروش در میآیند و یا جاری میشوند.
[۱] . مصاحبهای با منصوره حسینی دربارهی آخرین نمایشگاه او «دو گل» تالار کنسرسیوم، نگین، ش ۴، شهریور ۱۳۴۴، ص۵۶.