هوشنگ پزشکنیا را میتوان از جمله مهمترین هنرمندان نسل اول مدرنیسم ایرانی دانست که خاستگاهی به غیر از آموزههای دانشکده هنرهای زیبای تهران داشت. او که مقدمات آموزش هنر را در مکتب کمالالملکی دیده بود، پس از سفر به ترکیه و تعلیم زیر نظر استاد لیوپولد لوی در استانبول، نگرشی نوین و شخصی در بیان مدرنیستی خود یافت که امروزه در مرز میان هنر آکادمیک قاجاری و نوگرایی پهلوی قرار میگیرد.
پزشکنیا دلبسته ایران و مردمنگاری شیفته فرهنگ بومی بود. غالب نقاشیهای او را فیگور انسانی تشکیل میدهد، اما نه انسانی آرمانی، بلکه مردمی از قشر کارگران و روستاییان. چهرههای خمیده و خموش از مردان تکیده، بیانگر عمیقترین ترسها و زجرهای زندگی امروز بشر است. سبک شخصی پزشکنیا در فاصلهگیری از چهرهپردازی آرمانی و نزدیک شدن به واقعیت شکل میگیرد و بیانگری اکسپرسیونیستی آن، همزمان مرز واقعنمایی کلاسیک را نیز درهم میشکند. تجربه کار در شرکت نفت و زندگی در آبادان و در میان کارگران سختکوش آنچنان در حافظه او ماندگار شد که طبیعت را به حاشیه راند و انسان را در مرکزیت کار وی قرار داد. او خود در اینباره میگوید: «من چشمان خودم را به چشمهای بیفروغ مردمانی که در محرومیت و شکنجه اجتماع رنج میبرند و از آن داغها به تنهایشان دارند میدوزم»
[۱].
اثر پیشرو از دو جهت حائز اهمیتی افزون در مجموعه آثار هوشنگ پزشکنیاست؛ نخست آنکه بر خلاف بسیاری از پرترههای هنرمند، شخصیتی مشخص را تصویر کرده و دوم آنکه این شخصیت نه فردی از دنیای امروز بلکه اسطورهای از عالم ادب ایرانی است. پزشکنیا در این نقاشی تلاش کرده تجسمی خلاق از چهره یکی از برجستهترین عارفان ایرانی، شیخ ابوسعید ابوالخیر را تصویر کند. این عارف قرن چهارم و پنجم هجری، یکی از قطبهای عرفان ایرانی است که در کرامت و شهرت سرآمد است. پزشکنیا در تجسم چهره این عارف، از هر نوع پرداخت ایدهآلگرا فاصله گرفته و تلاش کرده تصویر واقعی از زندگی ابوسعید را تجسم بخشد. پیرمردی سرد و گرم روزگار چشیده، تکیده از رنج هستی و ریاضت نفس، با نگاهی ژرف و خیره؛ غلبه رنگ آبی و سبز بر تمامیت تابلو، بر عرفانی بودن فضای نقاشی افزوده است. با آنکه نوع رنگگذاری و حرکتهای بداهه خط، نشانگر نوعی بداههپردازی تصویری است، اما پزشکنیا توانسته بازی سایه و نور را به نحوه هنرمندانه در اثر شکل دهد. منبع نور متمرکز که گویا یک شمع یا فانوس کوچک است، در سمت چپ تصویر و جایی بیرون از کادر قرار دارد، اما روشنایی پرفروغ آن بر حاشیه دستار و خطوط چهره نشسته و حجم زیبایی را به تابلو افزوده است.
[۱] . پزشکنیا، هوشنگ؛ — ؛ روزنامه صلح، شماره ۲۹، تیر ۱۳۲۹.