رسیدن از خطخطیهای خامدستانه همچون کلافی سردرگم، به یک زبان بصری معاصر، ویژگی نقاشی شیشهگران است. خطهای فرار و پر جنبوجوش وی، حامل انبوهی از انرژیهای انباشته هستند که در طیفی از آثار وی، همچون اثر پیشرو، به فرم ناپایدار پیکرهگونی تبدیل شدهاند. تعبیر پیکرههای ناپایدار در این کارها از آن جهت مصداق دارد، که هر لحظه امکان انفجار و گسیختگی همچون فنری برای آن میتوان متصور بود؛ مثل دودی که از چراغ جادو خارج میشود و هر لحظه از شکلی به شکل دیگر استحاله مییابد. رنگ در این اثر محدود است، هیچ سایهروشنی وجود ندارد و پیکره ساخته شده از میان خطخطیهایی که ترکیببندی عمودی اثر را تثبیت کردهاند، بیرون آمده است.
گرایش شیشهگران به فضای انتزاعی بیش از هر بیان دیگری احساس میشود. او برای پرهیز از هر گونه روایت شخصی از انسان، به سراغ انتزاع میرود تا از تحمیل هر شکلی از قضاوت به بیننده اثر خود، فاصله گیرد. قرینهسازی نسبی در فرم و کنتراست تقابلی در رنگ زمینه، بنمایه اثر را به مفاهیم و نمادهای دو قطبی نزدیک کرده و همچنین وجهی سیال به آن بخشیده است.
در بین مدرنیستهای ایرانی، به کمتر هنرمندی میتوان اشاره کرد که همگام با جریانهای هنر معاصر تحول یافته باشد. به بیان دیگر جایگاه مدرنیستهای ایرانی در درک رویکردهای هنر معاصر، همواره با پرسش و تردیدهایی همراه بوده است. اما کورش شیشهگران علاوه بر تجربههای مدرنیستی که عمدتاً بر گرافیک و انتزاع خطی متمرکز بوده، توانسته با شناخت وضعیت تجسمی در دوره پسامدرن، و بهویژه موج هنر مفهومی جایگاهی به هنر خود در میان معاصران اختصاص دهد.
اثر حاضر، بیش از هر چیز توجه و علاقه هنرمند به عنصر خط را عیان میکند. در دورههای متأخر کار شیشهگران، یعنی زمانی که رسانه نقاشی به دغدغه اصلی وی تبدیل میشود؛ عنصر خط به عنوان یکی از عناصر مهم بیان تجسمی، در آثار وی هویتی قائم به ذات مییابد. خط، نقطه، رنگ و شکل عناصری هستند که هنرمند به عنوان زبان بیانی خود برمیگزیند و در دورههای گوناگون کاری، امکانات مختلف آن را از نظر بصری تجربه میکند. در این اثر نیز خطوط پیچان و درهم بافته شیشهگران، منجر به شکلگیری فرمی صریح گردیده که البته به دور از بیان هیجانی از جنس هنر اکسپرسیونیستی، به یک بیان انتزاعی نزدیک شده است. در واقع کار اصلی هنرمند، ساخت فضایی بینامتنی از گذر در سبکهای مختلف هنری است. این فضای بینامتنی از یک سو کشش کمرنگی به خط نوشتاری دارد و از سوی دیگر در بین دو فضای آبستره و اکسپرسیو در نوسان است و همین عدم قطعیت موجب میشود که شیشهگران در راستای حرکت به سمت جریانات معاصر، از بیان مدرنیستی فاصله بگیرد.
سابقه حضور این خطوط در آثار شیشهگران را باید در نخستین کارهای مهم و مفهومی او جست. در واقع تجربههای او در پوستر و گرافیک از دهه پنجاه خورشیدی که البته معطوف به هنر مفهومی بوده، خطِ تکرنگ، مسطح، بدون بافت و مستقل شیشهگران را به هنر مدرن ایران معرفی میکند. خطی که از آثاری چون «هنر پُستی»، «هنر+هنر»، «برای امروز» و … آغاز شده و تا امروز ادامه دارد.