در میان هنرمندان نوگرای ایران، مسعود عربشاهی نقاشی ذهنگراست که بیش از همه از نقشمایههای کهن ایران و بینالنهرین و نقوش باستانی با هدف اقتباس و همزمان از آن خودسازی عناصر مشترک مدرنیسم با مصالح ملی و محلی هنر ایران بهره گرفته است؛ از ویرانی در برابر نظم و از گذشته در برابر آینده گرفته تا نقشی مبهم در برابر شکلی آشنا. آنچنان که شناخت هنرمند از مفهومی ناب با دستیابی به کهنالگویی خاص معنی مییابد و تلاش او نه برای نمایشی منریستی از نقوش گذشته بلکه برای کسب هویتی متعین به نتیجه میرسد. البته کاربرد این عناصر علاوه بر القای خصلتی هندسی به آثار عربشاهی، باعث میشود تا هنرمند به ذهنیت و بنیانهای اصلی مدرنیسم انتزاعی نزدیکتر شود.
در اثر حاضر، نقاش در همین راستا و با بیانی انتزاعی کیفیت سطوح رنگی را در فراسوی ایماژها جستوجو میکند. سطوح درخشنده طلایی در تعامل با رنگهای درخشان آبی و قرمز، پسزمینه مشکی تابلو را پوشاندهاند، تا روشنایی در عمق اثر نفوذ کند و هویت ایماژهای باستانی پنهان شده در بطن تابلو به شکلی آبستره شناخته شوند. عامل مهم بعدی در کار او فضاست. این از ویژگیهای استثنایی اثر حاضر است که با وجود ذهنی و خاطرهانگیز بودن به هیچوجه کیفیتی روایی بهخود نمیگیرد. در واقع نقاش به گونهای با فضا رفتار میکند که معرف بیزمانی و فضای نوین تصویری است.
در اینجا عربشاهی در بهکارگیری دست و دلبازانه سطح وسیع و غلیظی از رنگها، میکوشد تا اشکال و علایم موجود در کارش را پنهان کند، اما تکتک این نشانهها که جانسختی کردهاند از نزدیک، همچنان در متن عظیم و پرانرژی این ردههای رنگی نمایان میشوند تا هنرمند در خلق دنیای ناشناخته دیگری توفیقیافته باشد. نقاش هوشمندانه از شکلهای اصلی دایره و مربع استفاده میکند تا بیانی جهانشمول و آشنا را دستمایه کارش قرار دهد، اما در عین حال گرایشی آشکار به پشتوانه غنی طراحیهای هندسی در معماری ایرانی دارد و در اثر حاضر با چنین رویکردی زیباییشناسی خود را به تفکرات پستمدرنیستی نزدیک میکند.
عربشاهی در این اثر و دیگر آثار مربوط به دهه هشتاد، التزام خود را در بهکارگیری نقشهای انتزاعی، بافتاری از نشانهها و گزارههای دور و نزدیک را از چشماندازی نو به نمایش میگذارد. این روند تا جایی پیش میرود که کنش و کردار هنرمند به شکلی شهودی بر اندیشه و پندارش پیشی میگیرد و جریانی تازه و عمیق را رقم میزند. تلاشی خلاقانه که با تصویر کردن جهانی رمزآلود در بستری از تعقل، با کاوش عمیق در گذشته تاریخی سرزمینهای خاورمیانه با روایتی مدرنیستی در آمیخت تا نقاشیهایش بزرگداشتی باشد برای زندگی.