رضا بانگیز، چاپگر، نقاش و مجسمهساز معاصر ایرانی در سال 1316 در تهران متولد شد. او از همان ابتدای کودکی به هنر علاقمند شد. «مادرم گهگاه روی شیشه حکاکی میکرد. شیشهها را تراش میداد. پدرم نیز یک دورهای پاریس رفته بود و روی شیشه نقاشی میکرد. منتها خط میانداخت. من هم از بچگی به کارهای هنری علاقه داشتم. کلاس دهم دبیرستان بودم که یک روز در روزنامهای دیدم که نوشته: هنرستان هنرهای زیبای پسران، هنرجو میپذیرد.»
بانگیز در سال 1340 از هنرستان هنرهای زیبای تهران دیپلم نقاشی گرفت. سپس راهی انگلستان شد تا تحصیلات هنری خود را ادامه دهد اما بهسبب برخی مشکلات ناچار شد به ایران بازگردد. پس از بازگشت به استخدام وزارت فرهنگ و ارشاد درآمد و راهی تبریز شد تا در هنرستان میرک تدریس کند. در این دوره کار لینوکات را جدیتر دنبال کرد و آثارش را در تبریز به نمایش گذاشت. بهقول پاکباز «بانگیز استاد لینوکات است» و در باسمههای معروفش به روایت زندگی مردم عادی، افسانهها و قصههای فولکلور میپردازد. پس از شش سال تدریس، به اصفهان منتقل شد و در آنجا بود که با سفالگری آشنایی پیدا کرد.
او در سال 1351 برندهی بورسیهی تحصیلی شرکت ملی نفت شد و برای گذراندن فرصت مطالعاتی یکساله به فرانسه رفت. پس از بازگشت در هنرستان هنرهای زیبای تهران مشغول به تدریس شد. او با استفاده از آنچه در اصفهان اندوخته بود، نگارههایی بر روی گل پخته کشید و ماحصل را در سال 1357 در گالری شیخ به نمایش گذاشت. در همان سال با دریافت کمکهزینهی تحصیلی برای دورهای یکساله به امریکا رفت. آثار بانگیز بارها در داخل و خارج از ایران به نمایش درآمدهاند. او بهصورت مستمر در بیینالهای نقاشی تهران حضور داشته و موفق به کسب جوایز بیینال دوم و چهارم شده است و نشان درجهی یک هنری را نیز در کارنامهی خود دارد.
بانگیز عناصر هنر مردمی، نقوش طلسمات و ادعیه را با رنگوبویی طنزآمیز به کار میگیرد. پاکباز دربارهی ویژگی چاپهای او مینویسد: «طرحهای او از فرم و بیانی ساده و طنزآمیز برخوردارند. بسترهای مختلفی برای چاپ طرحهایش برمیگزیند: پارچهی چلتکهی رنگی، بوم، مقوا و حتی روزنامه. غالباً باسمههایش را یکتکه و در ابعاد بزرگ میسازد و بدین طریق، جلوهی گرافیکی آنها را بارزتر میسازد».