نقاشیهای واحد خاکدان طبیعتبیجان را به ساحتی نوستالژیک میبرند؛ جایی که اشیاء در چیدمانی متراکم در کنار هم قرار گرفته و به واسطه پرداخت وسواسگونه و توجه به جزییات تا مرز هایپررئالیسم پیش میروند. عدم استفاده از المانهای تزیینی و نقشمایههای دکوراتیو سبب میشود مخاطب، از پرداخت هر نوع اندیشه شاعرانه و تغزلی دور بماند. در عوض، نوع چینش اشیاء، در کنار هم به گونهای ابهامسازی میکند و همین ابهام، سرآغاز داستانسرایی برای ذهن مخاطب است. به بیان دیگر ناظر در مواجهه با تابلوهای خاکدان، با انبوهی از اشیاء مواجه میشود که چون ریشه در خاطرات گذشته و زندگی زیسته هنرمند دارد، چشم آشنا مینماید و همین آشناپنداری، ذهن را به ایجاد رابطه میان اشیاء میکشاند. گویی ناظر در خاطرات غبارگرفته گذشته به دنبال نوعی روایتپردازی و ارتباط میان اشیاء و دلایل وجودی آنها میگردد و بدین طریق چیزی فراموش شده از گذشته، به زمان حال فراخوانده میشود. به همین دلیل میتوان گفت مهمترین ویژگی مستتر در تمامی آثار خاکدان مسئله گذشت زمان است. در این تابلوهای نقاشی که با کیفیتی شگفتآور در پرداخت عکسگونه کار شدهاند، گویی زمان و مکان مدت مددی است که از حرکت ایستاده و بدین واسطه امکان دیده شدن تمامی جزییات را میدهد. این رجعت به گذشته که با دلتنگی عجیبی همراه است، به نوعی انعطافپذیری ذهن را طلب میکند که در آثار خاکدان به واسطه پارچههای نرم و چروکخورده نمادپردازی میشود.
با این حال نقاشیهای خاکدان را نمیتوان صرفاً هایپررئالیستی دانست. مرور خاطرات گذشته و گنگی حاصل از عدم یادآوری برخی از جزییات، برای بشر بیشتر وهمآفرین است. این وهمآلودگی در تابلو به واسطه چیدمان اشیاء و ایجاد توهم حضور موجودی زنده حاصل میشود؛ گویی نوعی ترس پنهان شده در هزارتوی ذهن امکان تجسم مییابد.
تابلوی پیشرو در ابتدا تجسمی از یک اتاق کهنه و اشیای فراموش شده است که تمامی ویژگیهای فوق را به بهترین نحو بازتاب میدهد. در عین حال که همه چیز قدیمی، کهنه و مربوط به دوران گذشته است، به طرز عجیبی زنده، تازه و با وضوح مجسم شدهاند. چیدمان اشیای دمدستی همچون اسب چوبی، جعبه، چمدان، در قدیمی، پارچههای کهنه، عکسها و اسباببازیها به واسطه کمپوزیسیون محکم و هارمونی رنگی دقیق و پرلعاب در پرداختهای جنسیتسازانه، آنها را از اشیای بیاهمیت و دورریختنی به چیزی قابل توجه تبدیل میکند. در میان همین برانگیختن توجه، گویی حضور روحی مرموز حس میشود که ترسهای پنهان در گذشته را جان میبخشد و در قالب تجسم انسانی نشسته با کلاه در پایین نقاشی متجسد میشود.