محمود زندهرودی، مشهور به «زنده» از نقاشان نوسنتگرای ایرانی است. او اغلب در پیوند با مکتب سقاخانه و با نقاشیخطهایش شناخته میشود. زندهرودی در سال 1322 در کرج به دنیا آمد و تحت تاثیر هنردوستی مادر به هنر گرایش پیدا کرد.
نوزدهساله بود که با نقاشیخطهایش در دومین دوسالانهی تهران حضور پیدا کرد. اولین نمایشگاه انفرادی او در سال 1345در نگارخانهی تهران برگزار شد و چهارسال پس از آن در نمایشگاه بینالمللی تهران شرکت کرد. زندهرودی همزمان با انقلاب57 ایران را به مقصد جنوب فرانسه ترک کرد و در آنجا اقامت گزید و خودش را وقف نقاشی کرد. او در آثارش از شیوههای مرسوم سقاخانهایها نظیر مُهر زدن، کلیشه، حکاکی و خوشنویسی بهره میگیرد اما برخی تکنیکهای او مختص به خودش و متمایز از این جریان هستند. اغلب دستاوردهای تکنیکی زندهرودی حاصل نیمهی دوم حیات هنری او در خارج از کشور است. به ویژه پس از سال 67 زندهرودی در زمینهی کار با مواد، تکنیک و بیان دست به تجربههای جدیدی زد. در برخی از آثارش مواد پست و دورریختنی همچون تکههای روزنامه، بریدهی مقواهای بستهبندی، تکههای آگهیها و پوسترها، اوراق کتاب، تشتک بطریهای نوشابه و حتی سیبزمینی خشک شده را با استفاده از منطق کولاژ کنار هم نشاند. او پس از سال 1371 در از نوعی کاغذ دستساز استفاده میکند که در ادامه به مشخصهی اصلی چند دوره از آثار او بدل میشود. «کاغذِ زنده» نامی بود که ژان پیر روز، کارشناس معروف هنری به این کاغذ اطلاق کرد. زندهرودی آثارش را با تلخیص «زنده» امضا میکند و در محافل هنری غرب به همین نام شهرت دارد. زندهرودی در جستجوهای دامنهدار خود سراغ حجم و چیدمان نیز رفته است. گویها و ستونهایی که با موتیفی از حروف و کلمات پوشیده است آشناترین تجربیات او در زمینهی حجم هستند. زنده در خلال همین تجربیات به آذینگری صفحاتی از کتابهای عتیقه و یا بدنهی اشیائی از قبیل پیانو، کیبورد کامپیوتر و مدارهای الکترونیکی نیز پرداخته است.
کلود برتولی، نقاش و مجسمهساز درمورد جایگاه مواد در آثار هنرمند مینویسد: « زنده برای بیان وجه و جنبهی ایرانیاش، ابتدا به جستجوی عاطفی و پرمِهر مواد خام مورد مصرفش میرود: کاغذهای تلطیف شده و نرم مثل پارچهی زربفت، کارتنهای موجدار. او آنها را همچون شبکههای کندوی عسل درهمپیچیده، به فرم هزارتویی غریب میگستراند. بعد هم این حروف سحرانگیز هستند که از قرنها پیش، خط(خوشنویسی) فارسی را به غنایی بینهایت رساندهاند. حروف و کلمات در آغوش هم فرو میروند و در هم میپیچند و قبل از اینکه شعر و کلمه و ادب باشند، شعر فرم و زیبایی هستند.»
انتونی بلانژه، روزنامهنگار در مورد تجاربی که زندهرودی در زمینهی کتابت و تزئین صفحات داشته مینویسد: « استفاده کردن از پوست و دستنوشتهها در راستای لزوم تایید شأن و منزلت کتاب است؛ شأن و منزلت نوشته. هنرمند به آنچه خواهان پایداریاش هستیم جان دوباره میبخشد. او هربار ما را درمورد ماهیت و جنس مواد و ابزار مورداستفاده میفریبد و این کار شاهدی است بر مهارت و کاردانی تکنیکیاش.»