مارکو گریگوریان نقاش نوگرا و هنرشناس برجسته در معرفی و اشاعهی هنر مدرن در ایران نقش بهسزایی داشت. سال 1327، گریگوریان فراگیری مقدمات نقاشی را در مدرسهی کمالالملک آغاز کرد. دو سال پس از آن عازم ایتالیا شد و در آکادمی هنرهای زیبای رم زیر نظر استادش روبرتو ملی به تحصیل پرداخت. آثاری که در این دوره خلق کرده بود را در ایتالیا و فرانسه به نمایش گذاشت. در سال 1333 به ایران بازگشت و اولین نمایشگاه انفرادی خود را در انجمن ایران و امریکا در تهران برپا کرد. بعد از آن گالری «استتیک» را تأسیس کرد که پاتوقی برای تجمع هنرمندان جوان نوگرا و کانونی برای معرفی و آموزش هنر به شمار میرفت. گریگوریان در شکلگیری و برپایی نخستین بیینال تهران نیز نقش مهمی داشت؛ رویدادی که سهم بزرگی در معرفی و تثبیت هنر مدرن در ایران داشته است. او بهعنوان یکی از پرچمداران مدرنیسم، توامان در زمینهی هنرهای سنتی ایران مطالعات گستردهای داشت و به حمایت از هنرمندان مکتب «قهوهخانه» و گردآوری آثار ایشان پرداخت.
گریگوریان در ادامهی مسیر هنری اش جزو نخستین هنرمندانی بود که به هنر مفهومی روی آورد. مدتی در امریکا اقامت گزید و به دعوت دانشکده هنرهای زیبای تهران در سال 1350 به ایران بازگشت. در سال 1352 بار دیگر مجموعه آثار خود را در انجمن ایران و امریکا به نمایش گذاشت. یکسال بعد به پیشنهاد گریگوریان و با همراهی هنرمندان برجستهای نظیر مرتضی ممیز، غلامحسین نامی و فرامرز پیلارام «گروه آزاد نقاشان و مجسمهسازان» بنیان نهادند تا با جریانهای نوگرایی مبتذل و شبهمدرنیستی مقابله کنند. « ایجاد تغییر در جو هنری موجود جامعه از طریق ارائه آثار هنری نو، خلاق و پر محتوا و هماهنگ با جنبشهای نوین و راستین هنر جهانی» مهمترین هدف این گروه بود. این گروه آثار خود را در چندین نمایشگاه گروهی به نمایش درآورد. یکسال پس از انقلاب به امریکا مهاجرت کرد و گالری «گورکی» را در آن جا تأسیس کرد.
مارکو گریگوریان سال 1368 برای سکونت به ایروان رفت و توانست با مجموعهای از آثار صنایع دستی و نقاشی که گردآوری کرده بود، موزهی هنرهای خاور نزدیک را در ایروان تأسیس کند. گریگوریان در همین شهر دیده از جهان فرو بست.
گریگوریان در دورههای مختلف کاری خود دست به تجربههای متنوعی زد و سبکهای مدرنیستی گوناگونی را آزمود. پس از اولین سفر خود به ایتالیا و هنرآموزی در آنجا شیوهی اکسپرسیونیستی را سرلوحهی کار خود قرار داد و با این اسلوب تصاویری تخیلی یا واقعی خلق کرد. او بعدتر به جنبش «پاپ آرت» اروپا علاقمند شد و با تأثیر از زندگی کوچه و بازار و وامگیری اشیای روزمره آثاری با تکنیک کولاژ خلق کرد. او در دههی پنجاه مجموعهای از آثار خود را که خاک و کاهگل مادهی اصلی آنها بود، با اشکال هندسی، ساده یا خطوط مارپیچ پدید آورد که مهمترین آثار وی به شمار میآیند.
دانا استاین موزهدار موزه هنرهای معاصر تهران درباره آثار کاهگلی وی مینویسد: «کارهای مارکو گریگوریان از دریچهی چشم پرنده و یا یک دید فضایی جغرافیایی ماوراء طبیعت را نشان میدهد. چهاردیواریهای بسیار ساده و آشنا ترکیب آثار او را تشکیل میدهد. این چهارچوب و چهاردیواری سمبل قراردادهای دنیایی، چهار جهت، چهار فصل، چهار نسیم، چهار بخش روز از چهار گوشه دنیاست. تمامی اینها را مارکو گریگوریان در آثار خود به یک چهاردیواری اتاق تشبیه کرده است.»